آخرین مطالب
بازخوانی نحوه شهادت احمد کاظمی و همراهانش
آن روز هیچ کس را تاب دوری از پیکرشان نبود
باز هم کوچ عاشقانه پرستوها، و آسمانی شدن مردانی بزرگ از تبار جبهه و جنگ، برگ زرین دیگری را بر صفحه تاریخ پرافتخار شهر ایثار و شهادت، شهر «دارالمؤمنین» نجف آباد ضمیمه کرد.حاج احمد کاظمی و حاج غلامرضا یزدانی را همه می شناختند، تمام کوچه پس کوچه های شهر، رزمندگان دوران جبهه و جنگ، سرداران بی سر و یاران دوران خط مقدم، همه اورا خوب خوب می شناختند.....
دقیق یادم نیست چند روز از شروع عملیات بیت المقدس گذشته بود، ولی خاطرم هست خبر شهادتش به نجفآباد رسید. چند ساعت بعد، فهمیدم شهید نشده، شدید مجروح شده بود.
حاجی را بیهوش و خونین رسانده بودند بیمارستان. آنهایی که همراهش بودند، دیده بودند که او را با سر پانسمان شده، از اتاق عمل آوردنش بیرون. میگفتند: خیلی نگذشته بود که دیدیم حاجی به هوش اومد! مات و مبهوت شدیم. همین که روی تخت نشست، سرنگ سرم رو از دستش درآورد. با اصرار و با امضای خودش، سر حال و سرزنده از بیمارستان مرخص شد.
سالروز شهادت شهید کاظمی
۱۹دی ماه سالروز شهادت سرلشکر پاسدار شهید حاج احمد کاظمی و تعدادی دیگر از همقطارانش است. این شهیدان بر اثر سقوط یک فروند هواپیمای نظامی (جت فالکون) در روز ۱۹ دی ماه سال ۱۳۸۴ در حوالی ارومیه به دیدار حق شتافتند.
به همین مناسبت مروری بر زندگینامه تعدادی از شهدای عرفه خواهیم داشت:
شهید کاظمی به روایت شهید حاج قاسم سلیمانی
“شهید حاج قاسم سلیمانی” میگوید: کسی هر وقت یک عزیزی را از دست می دهد، یکسال، دوسال یا چهل روز به یادش هست، ازش اسم می برد، کمتر اتفاق می افتد یک مدت طولانی آدم درگیر کسی بشود که از دست می دهد، ۱۹ سال احمد (شهیداحمدکاظمی)، حسین حسین میکرد به یاد شهید خرازی. هیچ جلسهای، هیچ خلوتی، جلسه رسمی، جلسه دوستانه، جلسه خانوادگی، مسافرتی وجود نداشت که او یاد باکری و خرازی و همت و این شهدا را نکند.
خاطرات
دوتا از انگشــت های احمد به صورت مادرزادی به هم چسـبیده بود. مادرم همیشــه می گفت من مطمئنم این یک علامت و نشانه است. وقتی می پرسیدیم چه علامتی؟ می گفــت خدا خودش می داند و والسـلـام...
جالب اینجاست وقتی هم رفت جبهه، همین انگشت قطع شد. به مادرم گفتم حتما این همان نشانه ای بود که از آن می گفتی. گفت نه! بالاتر از این حرف ها...و این جمله را چندین بار در موقعیت های مختلف تکرار کرد.
به روایت حسن کاظمی(برادر شهید)
طواف هواپیمای سوخو دور حرم امام رضا(ع)
تولد مردی که زمینی نبود
تجلیل از شهید احمد کاظمی فرمانده دفاع مقدس همزمان با زاد روز تولدشان.
امروز سالروز تولد مردی است که اگر زمینی بود، 59ساله محسوب می شد....شهید احمد کاظمی. چرا نمیگویم سردارسرلشکر یا سردار سپهبدشهیداحمدکاظمی!!!
چون حتما این عناوین برای مردی که در ٢٢سالگی ودراوایل سخت جنگ، دسته چند نفره خودساخته اش را در محاصره شهر ابادان به گردان تبدیل و سپس همین گردان سیصدنفره و سپس تیپ را، تنها در عرض کمتر از یک سال و در چند عملیات پی در پی رزمی برای آزادی وجب به وجب مناطق وطن و شهرهای از دست رفته و در چنگال دشمن بعثی مانده همچون بستان،سوسنگرد، خرمشهر ومناطق شوش و رقابیه ......،به لشکری واقعی وجنگ ازموده تبدیل نمود، صفتهایی کوچک وبی ارزشند ....
شهید کاظمی و بسیـج
دلم میخواست که حتما بیایند
ولی عقلم میگفت کلی کار دارند وتازه مریض هم هستند قول هم که ندادند گفتند اگر شد می آیم، به بچه ها نگفتم که میهمان شب کیست چون همان عقلم می گفت بچه ها از تحویل گرفتن مسئولین خیرها دیده اند!! ومی دانند که کسی مثل سردار حاج احمد کاظمی فرمانده لشکر 8 نجف اشرف برای یک جمع 50 الی 100 نفری به پایگاه نخواهد آمد،مثل همه آدمهای بزرگ ولی دلم می گفت می آید.تا آخر شب منتظر بودم نیامدند عقلم برنده شد،! سه روز بعد نامه ای با امضاء ایشان به اسم مسئول پایگاه و خطاب به همه اعضاء آمد معذرت خواهی کرده بودند که نتوانسته اند بیایند حالشان بد شده بود و بستری شده بودند،عقلم گفت من که گفتم او با همه فرق دارد!!!
صمیمیت
بر خلاف برخی دیگر که حال یا به دلیل روحیه نظامی گری یا به دلیل خصلت های ذاتی چندان با نیروهای تحت امر گرم نمی گیرند، بسیار صمیمی و متواضع بود. علاوه بر این بر تماس فرمانده با بدنه سازمان به صورت نزدیک تاکید خاصی داشت به گونه ای که در مدت حدود ۴ ماه به 100 رده نیروی زمینی سرکشی کرده بود. حتی با پرسنل وظیفه هم بسیار گرم می گرفت.